چشم‌ها را بايد شست ، جور ديگر بايد ديد....
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

 
من نمي‌دانم 

كه چرا مي‌گويند: اسب حيوان نجيبي است، كبوتر زيباست. 

و چرا در قفس هيچ كسي كركس نيست. 

گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد. 

چشم‌ها را بايد شست ، جور ديگر بايد ديد. 

واژه‌ها را بايد شست. 

واژه بايد خود باد، واژه بايد خود باران باشد. 

چترها را بايد بست. 

زير باران بايد رفت. 

فكر را، خاطره را، زير باران بايد برد. 

با همه مردم شهر، زير باران بايد رفت. 

دوست را زير باران بايد ديد. 

عشق را، زير باران بايد جست. 

زير باران بايد بازي كرد. 

زير باران بايد چيز نوشت، حرف زد، نيلوفر كاشت 

زندگي تر شدن پي در پي، 

زندگي آب تني كردن در حوضچه «اكنون» است. 

رخت‌ها را بكنيم: 

آب در يك قدمي است. 

روشني را بچشيم. 

شب يك دهكده را وزن كنيم، خواب يك آهو را. 

گرمي لانه ي لك لك را ادراك كنيم. 

روي قانون چمن پا نگذاريم. 

در موستان گره ذائقه را باز كنيم. 

و دهان را بگشاييم اگر ماه در آمد. 

و نگوييم كه شب چيز بدي است. 

و نگوييم كه شب تاب ندارد خبر از بينش باغ. 

و بياريم سبد 

ببريم اين همه سرخ، اين همه سبز. 

صبح‌ها نان و پنيرك بخوريم. 

و بكاريم نهالي سر هر پيچ كلام. 

و بپاشيم ميان دو هجا تخم سكوت. 

و نخوانيم كتابي كه در آن باد نمي‌آيد 

و كتابي كه در آن پوست شبنم تر نيست. 

و كتابي كه در آن ياخته‌ها بي بعدند. 

و نخواهيم مگس از سر انگشت طبيعت بپرد. 

و نخواهيم پلنگ از در خلقت برود بيرون. 

و بدانيم اگر كرم نبود، زندگي چيزي كم داشت. 

و اگر خنج نبود، لطمه مي‌خورد به قانون درخت 

و اگر مرگ نبود، دست ما در پي چيزي مي‌گشت. 

و بدانيم اگر نور نبود، منطق زنده پرواز دگرگون مي شد. 

و بدانيم كه پيش از مرجان، خلائي بود در انديشه درياها. 

و نپرسيم كجائيم، 

بو كنيم اطلسي تازه بيمارستان را. 

و نپرسيم كه فواره اقبال كجاست؟ 

و نپرسيم چرا قلب حقيقت آبي است. 

و نپرسيم پدرهاي پدرها چه نسيمي ، چه شبي داشته‌اند. 

پشت سر نيست فضايي زنده، 

پشت سر مرغ نمي‌خواند. 

پشت سر باد نمي‌آيد. 

پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته است. 

پشت سر روي همه فرفره‌ها خاك نشسته است. 

پشت سر خستگي تاريخ است. 

پشت سر خاطره موج به ساحل صدف سرد سكون مي‌ريزد

 

 







-

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.